دعا و تعویذی باشد که بجهت چشم زخم نویسند. (برهان). بمعنی ’چشم وهام’ است. (آنندراج). چشم وهام و چشم پنام. (ناظم الاطباء). رجوع به چشم پنام و چشم وهام شود
دعا و تعویذی باشد که بجهت چشم زخم نویسند. (برهان). بمعنی ’چشم وهام’ است. (آنندراج). چشم وهام و چشم پنام. (ناظم الاطباء). رجوع به چشم پنام و چشم وهام شود
صدمه و آسیبی که از چشم بد یا چشم شور به کسی برسد، آسیب و زیانی که از نگاه یا کلام کسی که چشم شور دارد به کسی یا چیزی برسد، برای مثال مبادا بی تو هفت اقلیم را نور / غبار چشم زخم از دولتت دور (نظامی۲ - ۲۷۲)
صدمه و آسیبی که از چشم بد یا چشم شور به کسی برسد، آسیب و زیانی که از نگاه یا کلام کسی که چشم شور دارد به کسی یا چیزی برسد، برای مِثال مبادا بی تو هفت اقلیم را نور / غبار چشم زخم از دولتت دور (نظامی۲ - ۲۷۲)
کنایه از چشم بی آزرم. مرادف دیدۀ نرم. (آنندراج). چشم بی حیا و بی شرم: اگر چه موی سپید است تازیانۀ مرگ بچشم نرم تو رگهای خواب میگردد. صائب (از آنندراج). سنگین فتاده خواب تو ورنه فغان من در چشم نرم مخمل بی درد خواب سوخت. صائب (از آنندراج)
کنایه از چشم بی آزرم. مرادف دیدۀ نرم. (آنندراج). چشم بی حیا و بی شرم: اگر چه موی سپید است تازیانۀ مرگ بچشم نرم تو رگهای خواب میگردد. صائب (از آنندراج). سنگین فتاده خواب تو ورنه فغان من در چشم نرم مخمل بی درد خواب سوخت. صائب (از آنندراج)
آزار و نقصانی است که بسبب دیدن بعضی از مردم و تعریف کردن ایشان کسی را و چیزی را بهم رسد، و عرب ’العین اللامه’ خوانند. (برهان). چشم زخ و چشزخ و چشم شور و دیده شور و نظر شور. (آنندراج). عبارت از آن است که شخصی چیز حسین ومرغوب را نگاه کند و بطریق حسد در وی نظر اندازد و بعضی گویند در چشم زخم حسد ضرور نیست، گاهی نظر دوست هم کار میکند. (آنندراج). آزار و نقصانی که از اثر نظر بد به کسی و یا چیزی رسد. (ناظم الاطباء). اثر بد که از نگاه یا کلام کسی بر کسی یا چیزی برسد. (فرهنگ نظام). نظره. نفس. (منتهی الارب). چشم بد. عین الکمال. آسیب و زیانی که از نگاه پرمحبت و تحسین یا از نظر آمیخته به حسد و حیرت شورچشمان به افراد یا اشیاءرسد. اثر چشم شور. آسیب نگاه شورچشمان: مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون بچشم زخم هزاران پسر یکی دختر. خاقانی. مبادا بی تو هفت اقلیم را نور غبار چشم زخم از دولتت دور. نظامی. شد از گوشۀ چشم زخمی نژند تب آمد شد آن نازنین دردمند. نظامی. ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است یارب که بینم آن را در گردنت حمایل. حافظ. خوش دولتی است خرم و خوش خسروی کریم یارب ز چشم زخم زمانش نگاه دار. حافظ. طایری بودم من و غوغای بال افشانیی چشم زخمی آمد و بشکست در هم بال من. ملاوحشی (از آنندراج). ، کنایه از آسیبی اندک و شکستی کوچک، چنانکه در تداول عامه گویند: فلان کس را چشم زخمی رسیده یا چشم زخمی به نیروی ما رسید. و مراد آن است که فلانی مختصر بیماریی دارد یا نیروی ما شکست کوچکی خورده است، تعویذ و حرز چشم زخم. دافع چشم بد: آدمی با گنه شکسته تر است پای طاوس چشم زخم سر است. سنائی. تیز خاری که در گلستان بود از پی چشم زخم بستان بود. نظامی. رجوع به چشزخ و چشمزخ شود
آزار و نقصانی است که بسبب دیدن بعضی از مردم و تعریف کردن ایشان کسی را و چیزی را بهم رسد، و عرب ’العین اللامه’ خوانند. (برهان). چشم زخ و چشزخ و چشم شور و دیده شور و نظر شور. (آنندراج). عبارت از آن است که شخصی چیز حَسین ومرغوب را نگاه کند و بطریق حسد در وی نظر اندازد و بعضی گویند در چشم زخم حسد ضرور نیست، گاهی نظر دوست هم کار میکند. (آنندراج). آزار و نقصانی که از اثر نظر بد به کسی و یا چیزی رسد. (ناظم الاطباء). اثر بد که از نگاه یا کلام کسی بر کسی یا چیزی برسد. (فرهنگ نظام). نَظْرَه. نَفس. (منتهی الارب). چشم بد. عین الکمال. آسیب و زیانی که از نگاه پرمحبت و تحسین یا از نظر آمیخته به حسد و حیرت شورچشمان به افراد یا اشیاءرسد. اثر چشم شور. آسیب نگاه شورچشمان: مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون بچشم زخم هزاران پسر یکی دختر. خاقانی. مبادا بی تو هفت اقلیم را نور غبار چشم زخم از دولتت دور. نظامی. شد از گوشۀ چشم زخمی نژند تب آمد شد آن نازنین دردمند. نظامی. ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است یارب که بینم آن را در گردنت حمایل. حافظ. خوش دولتی است خرم و خوش خسروی کریم یارب ز چشم زخم زمانش نگاه دار. حافظ. طایری بودم من و غوغای بال افشانیی چشم زخمی آمد و بشکست در هم بال من. ملاوحشی (از آنندراج). ، کنایه از آسیبی اندک و شکستی کوچک، چنانکه در تداول عامه گویند: فلان کس را چشم زخمی رسیده یا چشم زخمی به نیروی ما رسید. و مراد آن است که فلانی مختصر بیماریی دارد یا نیروی ما شکست کوچکی خورده است، تعویذ و حرز چشم زخم. دافع چشم بد: آدمی با گنه شکسته تر است پای طاوس چشم زخم سر است. سنائی. تیز خاری که در گلستان بود از پی چشم زخم بستان بود. نظامی. رجوع به چشزخ و چشمزخ شود
بر وزن و معنی ’چشم پنام’ است که دعا و تعویذی باشد که جهت چشم زخم نویسند. (برهان) (آنندراج). چشم پنام و دعا و تعویذی که برای چشم زخم نویسند. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’چشم پنام’ است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). چشم وهم. دعای چشم زخم. رجوع به چشم پنام و چشم وهم شود
بر وزن و معنی ’چشم پنام’ است که دعا و تعویذی باشد که جهت چشم زخم نویسند. (برهان) (آنندراج). چشم پنام و دعا و تعویذی که برای چشم زخم نویسند. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ’چشم پنام’ است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). چشم وهم. دعای چشم زخم. رجوع به چشم پنام و چشم وهم شود